ای که چون چشمت، ستاره چشم گریانی نداشت
باغ چون تو، غنچۀ سر در گریبانی نداشت
نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
بی نور خدا جهان منّور نشود
بی عطر محمّدی معطّر نشود
چشمان جهان محو تماشایت بود
ایثار چکیدهای ز تقوایت بود
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
چون سرو همیشه راست قامت بودی
معنای شرافت و شهامت بودی
ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
عجب فضائل عرشی، عجب کمالی داشت
چه قدر و منزلت و جلوه جلالی داشت