ای یادگار آدم و ادریس، ای قلم
برکش قلم به صفحۀ تلبیس، ای قلم
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
ز موج اشک به چشمم، نگاه زندانیست
درون سینهام از غصّه، آه زندانیست
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما
نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما
آرم سخن بهنام تو، یا باقرالعلوم
تا گویم از مقامِ تو، یا باقرالعلوم
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
به خون دیده، تر کن آستین را
به یاد آور حدیث راستین را
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
فاطمهای که عقلها، محو عبادتش بوَد
نقش به چهر دوستان، مُهر ارادتش بوَد
فدای حُسن دلانگیز باغبان شده بود
بهار، با همه سرسبزیاش خزان شده بود
جز او بقیع زائر خلوتنشین نداشت
در کوچهباغ مرثیهها خوشهچین نداشت
در دفتر عشق کز سخن سرشار است
هر چند، قصیده و غزل بسیار است
اشکی بوَد مرا که به دنیا نمیدهم
این است گوهری که به دریا نمیدهم
خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود
که فضا جلوهگر از آیت زیبایی بود
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را
اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟
بوى خدا مىدهى، صفاى که دارى؟
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا