الهی بمیرم

الهی بمیرم، چقدر غریبونه سفر کرد
یه جوری سفر کرد، که عالَمی رو خون‌جگر کرد

مگه می‌تونم، ببرم از یاد
نیمه‌شب از رو ناقه افتاد
هر دفعه می‌دید، تو رو، رُو نیزه
گفتم ای وای رقیه جون داد

ای وای، تو گوشمه هنوز صداش
ای وای، ناله‌های بابا باباش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همین شب آخر، می‌گفت خواب بابامو دیدم
می‌گفت توی خوابم، عمه به آرزوم رسیدم

بغلم کرد و بغلش کردم
همۀ غصه‌هام یادم رفت
عمو عباسم، پیش بابا بود
زخمای دست و پام یادم رفت

ای وای، خرابه پر شد از صداش
ای وای، سرت رو آوردن براش