غم اسارت

آتیش دلامون، به این زودی خاموش نمی‌شه
حتی اگه یک عمر، گریه کنم برات همیشه

خیمه می‌سوزه، تو روی خاکی
بچه‌ها آواره‌ن تو صحرا
چه کنم حالا، همدم دردم
خواهرت رو گذاشتی تنها

با تو، می‌گم غم اسارتو
خوب شد، رفتی ندیدی غارتو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه چیزایی دیدم، که بوده دور از انتظارم
گفتنِ تمامش، توان می‌خواد و من ندارم

خیالت راحت، لااقل حالا
هیچ‌کسی تشنه نیست برادر
بچه‌ها وقتی که آبو دیدن
گفتن ای وای علی اصغر

ای وای، طاقت ندارم بیش از این
ای وای، حال و روز ما رو ببین