شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

نمی‌گذرم از حق حیدر

خونه‌مو آتیش زدید، با چه رویی اومدید
واسه ملاقات من؟
قد عالم دلخورم، از غم و شِکوه پرم
قلبمه بیت الحزن

با یه عیادت چیزی حل نمی‌شه
معلومه که تا همیشه
بیزارم از شما

دیگه به خدا می‌برم شکایت
از این داغ بی‌نهایت
می‌سوزم بی‌صدا

«به حق حیدر قسم، نمی‌گذرم از خون محسن
به خون محسن قسم، نمی‌گذرم از حق حیدر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از همین باغ فدک، می‌خورن نون و نمک
هرچی ندار و فقیر
چشمشون به دست ماست، جونشون پابست ماست
 هرچی یتیم و اسیر

ولی اونایی که وفا ندارن
از دست ما در میارن
این باغو آخرش

تو روز روشن حق ما رو خوردن
بویی از حیا نبردن
کی می‌شه باورش

«به حق حیدر قسم، نمی‌گذرم از خون محسن
به خون محسن قسم، نمی‌گذرم از حق حیدر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیه آیه روی لب؛ خونه خونه، شب به شب
در زدیم اما چه سود
هیچ‌کسی کاری نکرد؛ حیدرو یاری نکرد
هیچ‌کی خیالش نبود

برا کسی عذری باقی نمونده
این غصه من و سوزونده
حق ناحق شد خدا

یه روزی می‌فهمن با ما چه کردن
با دین خدا چه کردن
آه از این غصه‌ها

«به حق حیدر قسم، نمی‌گذرم از خون محسن
به خون محسن قسم، نمی‌گذرم از حق حیدر»