روشنای شبی، ای ماهم
بی تو در راه خود گمراهم
مکتبت آیهای روشن بود
با تو از راه حق آگاهم
بی نور رُخَت، عالم تاریک است
پای درس تو، صبحم نزدیک است
در چشم تو، حق را دیدند
شاگردانت زُوّار خورشیدند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سینۀ شیعیان میسوزد
آسمان بی امان میسوزد
خانه در آتش نمرود است
کربلا همچنان میسوزد
آتش سرکش است، باید برگردیم
سوی کربلا، سوی ابراهیم
در مکتب عاشوراییم
مذهب را مدیون تو مولاییم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بر سر تربتت دلگیرم
آخر از داغ تو میمیرم
دل چنان مرقدت ویران است
انتقام تو را میگیرم
در خاک بقیع، داغی سوزان است
بر داغ دلم، اما درمان است
منتقمت را میخوانم
چون تو در انتظارش میمانم