شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اعجاز خلقت

مولای ما نمونۀ دیگر نداشته‌ست
اعجاز خلقت است و برابر نداشته‌ست

وقت طواف دور حرم فکر می‌کنم
این خانه بی‌دلیل ترک برنداشته‌ست

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه‌ای برای پیمبر نداشته‌ست

سوگند می‌خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته‌ست

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته‌ست

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژۀ بهتر نداشته‌ست

چون روز روشن است که در جهل، گم شده‌ست
هر کس که ختم نادعلی برنداشته‌ست

این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته‌ست