شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

بهشت چیست؟

مگر چه کیسه‌ای از نور داشت بر دوشش؟
که وقت دیدن او ماه بود مدهوشش

نیافتند یتیمان هنوز هم، وطنی
یتیم‌خانه‌تر از سرزمین آغوشش

هزار نکتۀ باریک‌تر ز مو پیداست
میان هر نخی از وصله‌های تن‌پوشش

امیر زهد و قناعت به گوش این دنیا
چقدر خطبه که خواند و نرفت در گوشش

زمانه می‌برد او را ز خاطرش؟ آری!
زمانه‌ای که خدا می‌شود فراموشش
::
تمام هستی‌ات ای دل، محبت مولاست
بهشت چیست؟ چنین کودکانه مفروشش!