شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

صبور آل محمد

نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم

نه ملازمی و نه همدمی، مگر آنکه در شبِ بی‌کسی
چو شهید کوفه به چاه غم، پر و بال گریه رها کنم

به خدا که شمع شکسته‌ای، به بقیع جان من آورید
که به آستانهٔ مجتبی، همه زخم کهنه دوا کنم

غم مجتبی کِشَدم به خون، که غریب خانهٔ خویش بود
و من این ترانهٔ غرق خون، به کدام واژه ادا کنم

من و حضرتِ تو شکسته دل، که اگر عدو زندت به تیر
به فدای پیکر پاک تو، دل خویش نذر بلا کنم

اگر از غم تو نفس زنم، همه اشک و آتش و خون شوم
بکشم به خون همه را چنان، که مدینه کرببلا کنم

تو به خُلق و خِلقت احمدی، تو صبور آل محمدی
غم کربلای دگر شود، چو زبان به زخم تو وا کنم

تو جگر دریده و من غمین، من و داغ لحظهٔ آخرین
به چه روی زینب خسته را، به عیادت تو صدا کنم؟...