عطر محمدی

بی نور خدا جهان منّور نشود
بی عطر محمّدی معطّر نشود
با گرد اهانت هزاران بوجهل
آیینۀ اسلام مکّدر نشود

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

سیدهاشم وفایی

پیامبر اعظم صلوات‌الله‌علیه‌وآله

رباعی

مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)

چشمۀ اسلام

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

سیدمحمدجواد شرافت

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

محمدمهدی سیار

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

مهدی جهاندار

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

میلاد عرفان‌پور

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد

صائب تبریزی

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

فصیح‌الزمان شیرازی

در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعله‌ور رفتی، مصاف این است این

سیدمحمدجواد شرافت

زندگی جاری‌ست
در سرود رودها شوق طلب زنده‌ست

زکریا اخلاقی

از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
می‌گریزم به هوایی که پر از زیستن است

سیدحمیدرضا برقعی

خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ این‌بار با سنگ آمده هابیل

قاسم صرافان

عطر محمدی

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد از رفيقی که گران است جدايی دارد

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این سوی مسجد شعله‌ور رفتی، مصاف این است این

زندگی جاری‌ست در سرود رودها شوق طلب زنده‌ست

از جهانی که پر از تیرگی ما و من است می‌گریزم به هوایی که پر از زیستن است

خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل جهان وارونه شد؛ این‌بار با سنگ آمده هابیل

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعله‌ور رفتی، مصاف این است این

زندگی جاری‌ست
در سرود رودها شوق طلب زنده‌ست

از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
می‌گریزم به هوایی که پر از زیستن است

خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ این‌بار با سنگ آمده هابیل