من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال
با نیت نگاه تو آغاز میکنم
احساس خویش را به تو ابراز میکنم