کبود غیبت تو آسمان بارانیست
و کار دیدۀ ما در غمت گلافشانیست
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
چشمهایت روضه خوانی میکند
اشکها را ساربانی میکند
گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود
گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند
نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
گفتند: که تا صبح فقط یک راه است
با عشق فقط فاصلهها کوتاه است
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد
این جشنها برای من آقا نمیشود
شب با چراغ عاریه فردا نمیشود!
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
خدا وقتی نخواهد، عمر دنیا سر نخواهد شد
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد
آزرده طعم دورى، از یار را چشیده
روى سحر قدم زد با کسوت سپیده
فرق مادر شهید
با تمام مادران دیگر زمین
با گوشۀ شالت پر پروانهها را جمع کردی
گرد و غبار کاشی صحن و سرا را جمع کردی
زمین تشنه و تنپوش تیره... تنها تو
هزار قافله در اوج بیکسیها تو
این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟