باران رحمت

روزی فرد نیازمندی به درِ خانۀ امام حسین(علیه‌السلام) آمد و این اشعار را زمزمه کرد:
آن کس که امیدش تو باشی و حلقۀ در خانه‌ات را بکوبد، مأیوس بر نخواهد گشت، تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدر بزرگوارت، فاسقان را به دوزخ می‌فرستاد. (۱)
امام حسین(علیه‌السلام) پس از شنیدن صدای فقیر شتابان نزد او آمد و به مجرّد مشاهدۀ آثار فقر و تنگدستی در چهرۀ او، قنبر غلام خویش را صدا زد و پرسید: چقدر خرجی داریم؟
عرضه داشت: همان دویست درهمی که فرمودی آن را میان اعضای خانواده‌ات تقسیم کنم.
امام(علیه‌السلام) فرمود: آن‌ها را بیاور، زیرا اکنون کسی که از خانواده‌ام بدین پول نیازمندتر است، به در خانۀ ما آمده است. حضرت آن مقدار پول را از قنبر گرفت و به فقیر داد و از او پوزش خواست و فرمود: این مبلغ ناچیز را بگیر و من از تو پوزش می‌خواهم و مطمئن باش که تو را دوست می‌دارم و به تو مهر می‌ورزم. اگر در آیندۀ زندگی توان و تمکّنی باشد، بارانِ بخشش‌ها بر تو فرود خواهد بارید، اما چه باید کرد که روزگار، تغییر پذیر و ناپایدار و دست ما از مال دنیا تهی است.
عرب مستمند، پول را گرفت و از آن حضرت سپاس‌گزاری و در حقش دعای خیر نمود و در مدح وی این اشعار را خواند:
پاکیزگانی پاکدامن که هر کجا از آنان یاد شود، بر آن‌ها صلوات و درود فرستاده می‌شود. تنها شما هستید که از همه برترید و علم و دانش کتاب و سوره‌هایی که فرود آمده در نزد شماست، هر کس به هنگام تعیین نسب و نژاد، علوی تبار نباشد در میان همۀ مردم از هیچ‌گونه سند افتخاری برخوردار نیست. (۲)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. لم یخب الآن مَن رجاک و مَن    حرکّ من دون بابک الحلقه
أنت جواد أنت معتمد        ابوک قد کان قاتل الفسقه
۲. پیشوایان هدایت، ج۵ (سیدالشهدا حضرت امام حسین علیه‌السلام)، ص۵۰؛ به نقل از تاریخ ابن عساکر ۴ /۳۲۳، مناقب ابن شهرآشوب ۴ /۶۵.