آوردهاند که مردی شامی به مجلس درس امام محمد باقر(علیهالسلام) میآمد و به درس آن حضرت گوش فرا میداد. او بسیار شیفتۀ مباحث علمی امام گردیده بود؛ اما روزی با تندی به امام باقر(علیهالسلام) رو کرد و گفت:
گمان نکنی که من از روی دوستی و محبت به تو در مجلس درست حاضر میشوم؛ چنین نیست! من نسبت به کسی در روی زمین بیشتر از تو و اهلبیت تو کینه ندارم و به این مطلب اعتقاد قلبی دارم که اطاعت و پیروی از فرامین خداوند و فرامین خلیفۀ مسلمانان در بغض داشتن نسبت به شما خاندان است. اما از آنجا که میبینم مرد فصیحی هستی و الفاظ و کلمات تو از نظر ادبی زیباست به سوی تو میآیم.
امام باقر(علیهالسلام) نگاهی از روی لطف و دلسوزی به او انداختند. از آن پس آن حضرت او را بیش از پیش غرق در احسان و نیکویی کردند تا حدی که آن مرد متنبّه شده و راه حق و حقیقت بر او آشکار گردید. او از حالت کینه و دشمنی به دوستی و ولایت امام باقر(علیهالسلام) منتقل گردید، تا آنجا که تا هنگام مرگ ملازم محضر امام باقر(علیهالسلام) بود و در هنگام مرگ وصیت کرد حضرت بر او نماز بگذارد.(۱)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. پیشوایان هدایت، ج۷ (شکافنده علوم، حضرت امام محمّدباقر علیهالسلام)، ص۳۴؛ به نقل از بحارالانوار ۱۱/ ۶۶.