شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اَلعِلمُ نور

هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها

این تل‌آویو عاقبت تلی از آتش می‌شود
حیف حیفا گر نگردد شهرک آوارها

باید آخر انتقام خون یاران را گرفت
از خیانتکارها و از جنایتکارها..

تو شهیدی زنده بودی لحظه‌هایت شاهدند
بارها، دیدی شهادت را به چشمت، بارها

با شهادت دورۀ گمنامی‌ات پایان گرفت
جلوه‌گر شد از دل آثار تو ایثارها

روز تشییعت چه عالی جلوه کرد «اَلعِلمُ نور»
چون ستاره روی دوش لشکر سردارها

«يَرفَعِ اللَّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم» گواه
رتبۀ علمت فراتر بود از پندارها

کار تو عمری «جهاد فی سبیل الله» بود
اجر تو «جنات تجری تحتها الانهار»ها

عصر جمعه رفتی اما باز صبح جمعه‌ای
باز می‌گردی میان جمع پرچمدارها

یادگار حیدر کرار، یار ذوالفقار
می‌رسد با لشکری از مالک و عمارها

علم را از عالم آل محمد داشتی
در شهادت‌نامه هم امضای مشهد داشتی