حج عشق

حاجیان را گفت: آن‌جا کعبه عریان می‌شود
در طواف کعبه آن‌جا جسمتان جان می‌شود

حج منم، چشمانتان را وا کنید ای حاجیان
کعبه بی‌من از شما مردم گریزان می‌شود

استطاعت هرکه دارد می‌شود ملحق به من
هرکه نامرد است پشت کعبه پنهان می‌شود

حاجیان را گفت: بی من حجّ ندارد حرمتی
کعبه بی‌من از شما مردم! گریزان می‌شود

گفت: در ذی‌‌الحجۀ امسال شوری دیگر است
گفت:‌ در ماه محرّم عید قربان می‌شود

آمد و در کربلا با آشنایان خیمه زد
گفت با یاران که: فردا ظهر طوفان می‌شود

گفت با یاران که: فردا خطبۀ ناخوانده‌ای
گرم از نهج‌البلاغه باز عنوان می‌شود

خطبه خواهد خواند فردا خواهرم بی‌ذوالفقار
گفت: فردا کاخ ظلم از ریشه ویران می‌شود

آمد و افتاد چشم حُر به چشم روشنش
مشکل حر با نگاهی گرم آسان می‌شود

حاجی از کاروان وامانده‌ای گِرد حسین
یک شبه می‌گردد و در کعبه مهمان می‌شود...

خیمه را خاموش کرد و گفت با یاران خویش:
ظهر فردا هرکه با من هست، قربان می‌شود

«هرکه خواهد گو بمان و هرکه خواهد گو برو»
می‌رود هرکس از این خیمه، پشیمان می‌شود

دوستان را گفت: فردا کربلا نورانی است
گفت: فردا با شما این‌جا چراغان می‌شود

روز خلقت را شما تفسیر دیگر می‌کنید
گفت: فردا محشر کبری نمایان می‌شود

حجّ امسالین حدیثی تازه‌تر آورده است:
عید قربان شما، شام غریبان می‌شود...

گفت: وقت «استلام» دست عباس علی‌ست
گفت: فردا زمزمِ خورشید، جوشان می‌شود

آمد و در کربلا حج را نمایش داد و رفت
آن نمایش همچنان بی‌پرده اکران می‌شود!