روایت | شعر هیأت

ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است

حسین شنوائی

سفر سبز

ترکیب‌بند

قلم چو کوه دماوند سخت و سنگین‌بار
ورق کبوتر آتش گرفته‌ای تب‌دار

هادی جانفدا

قصیده

آسمان خشک و خسیس، ابرها بی‌ضربان
ناودان‌ها خاموش، جوی‌ها بی‌جریان

محمدمهدی خانمحمدی

غزل

تکبیر می‌گفتند سرتاسر، ذَرّات عالم هم‌زبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیک‌تر شد آسمان…

سیدعلیرضا شفیعی

دو راهی

غزل

شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود

سعید بیابانکی

مثنوی

او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود

محمدجواد غفورزاده

چلچراغ هدایت (جلد۲)

مثنوی

شنیدم ره‌نوردان محبت
شدند آیینه‌گردان محبت

محمدجواد غفورزاده

خورشید کعبه

مثنوی

پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود

مهدی زارعی

آسمان به روایت پرنده بی‌پر

غزل‌پیوسته

پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...

مهدی زارعی

آسمان به روایت پرنده بی‌پر

غزل

یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد

قاسم صرافان

حیدرانه

مثنوی

این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است
این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است

زکریا اخلاقی

ترکیب‌بند

آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد

حسن بیاتانی

از دوشنبه تا جمعه

غزل‌پیوسته