شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

دارد می‌آید

دیدم به خواب آن آشنا دارد می‌آید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد می‌آید

دیدم كه با شال عزا و چشم گریان
مولایمان صاحب‌عزا دارد می‌آید

تو بانی این روضه‌ای! دریاب ما را
آغوش خود بگشا! گدا دارد می‌آید

امشب نمی‌دانم چه سرّی هست كاین‌جا
بوی شهیدان خدا دارد می‌آید

در این دهه خط مقدّم هیأتِ ماست
از جبهه بوی كربلا دارد می‌آید

اینجا صدای گریه و عطر مناجات
از سنگر رزمنده‌ها دارد می‌آید

آقا سؤالی داشتم، از سمت گودال
آوای «وا اُمّا» چرا دارد می‌آید؟

آتش به جان خیمه‌ها افتاده از درد
پایان تلخ ماجرا دارد می‌آید