سفره‌دار افطار پدر

ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر!
هم غم‌خور مادری و هم یار پدر
در لیلۀ قدرِ آخرِ عمرِ علی
شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

سیدرضا مؤید

حضرت ام کلثوم علیهاالسلام

مرثیه

رباعی

بیست و نهم جمادی الثانی

باران نور

مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)

سفره‌دار افطار پدر

بهار من! تو کجایی؟

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

سیدمحمدجواد شرافت

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

محمدمهدی سیار

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

مهدی جهاندار

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

میلاد عرفان‌پور

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

قیصر امین‌پور

چشمه چشمه تشنگی، زائران! بیاورید
نام آبِ آب را بر زبان بیاورید

قربان ولیئی

همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود
هرکس میان صحن حرم راه می‌رود

فاطمه نانی‌زاد

بگو که یک‌شبه مردی شدی برای خودت
و ایستاده‌ای امروز روی پای خودت

هادی جانفدا

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها
پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها

علی‌اکبر لطیفیان

مالک رسیده است به آن خیمۀ سیاه
تنها سه چار گام...نه... این گام آخر است!

محمدمهدی سیار

سفره‌دار افطار پدر

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

چشمه چشمه تشنگی، زائران! بیاورید نام آبِ آب را بر زبان بیاورید

همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود هرکس میان صحن حرم راه می‌رود

بگو که یک‌شبه مردی شدی برای خودت و ایستاده‌ای امروز روی پای خودت

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها

مالک رسیده است به آن خیمۀ سیاه تنها سه چار گام...نه... این گام آخر است!

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

چشمه چشمه تشنگی، زائران! بیاورید
نام آبِ آب را بر زبان بیاورید

همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود
هرکس میان صحن حرم راه می‌رود

بگو که یک‌شبه مردی شدی برای خودت
و ایستاده‌ای امروز روی پای خودت

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها
پایان بده به گریۀ چشم‌انتظارها

مالک رسیده است به آن خیمۀ سیاه
تنها سه چار گام...نه... این گام آخر است!