جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن
ای شوق سفر به کربلا در جانت
اشک عطش حسین را پاک مکن
غوغای غم حسین در دل باشد
دل بیتبِ عشق، مُشتی از گل باشد
ای در حرمش قیام کرده به نماز
اینجاست که هر شکسته کامل باشد
از خاکِ حسین، عشق مالامال است
تُربت، حجرالاسودِ اهل حال است
عیسی که مسیحدم شد از تربت اوست
این خاک عجب «مُحَوِّلُ الاَحوال» است
هر جا تب عشق خیمه زد، تاب آنجاست
هر جا که عطش شعله کشید آب آنجاست
قربان لبی که ظهر عاشورا گفت:
هر جا که حسین هست محراب آنجاست
دل، تنگِ غروب شعلهور میگردد
یک فوج ستاره دربدر میگردد
این شیهۀ سرخ از دل کیست، مگر
از معرکه ذوالجناح برمیگردد؟
در داغ، کس از لاله شکیباتر نیست
هیچ آینه از عشق فریباتر نیست
وقتی به شهادت برسی میبینی
پایانی از این مرحله زیباتر نیست