عروج

پشت مرزهای آسمان خبر رسید
جبرئیل محضر پیامبر رسید

شاهدان زنده دیده‌اند و خوانده‌اند
آیه‌های انشقاق و والقمر رسید

بدر بود و شعر بود و رنگ بود و اشک
تیر پرشکسته‌ای به شاهپر رسید

خوانده‌اند کوچه‌ها که تو سپر شدی
آتشی مهیب را که پشت در رسید

ارث زخم، ارث زندگی بدون مرگ
آخر از پدر به سینۀ پسر رسید

ناله‌های ربنایی‌ات مگر گرفت
یا جواب کربلایی‌ات مگر رسید

ماندنی تویی و رفتنی‌ست خصم تو
رنگ توست جمعه‌های سرخ سررسید

هر که بیشتر شناخت، بیشتر شتافت
هرکه بیشتر شتافت، بیشتر رسید

دی گذشت و در بهار سبز بودنت
از نگاه تو شکوفه‌های تر رسید

انتظار تو! نه حاج قاسم عزیز!
انتظار آسمانیان به سر رسید

کار ناتمام تو تمام می‌شود
هاتفی سکوت می‌کند... سحر رسید...