عطر سیب

بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند

نیزه‌ها بر عطشش قهقهه سر می‌دادند
زخم‌ها لالۀ باغ بدنش را بردند

دشنه‌ها دور و بر پیکر او حلقه زدند
حلقه‌ها نقش عقیق یمنش را بردند...

بادها سینه‌زنان زودتر از خواهر او
تا مدینه خبر آمدنش را بردند

یوسف آهسته بگویید، نمیرد یعقوب
گرگ‌ها یوسف گل‌‏پیرهنش را بردند