من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی
سبقت از مُشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
عالم ذَر، ذرّهای از خاک پای حضرتش را
از برای افتخار از حضرت داور گرفتم
بر در دروازهٔ ساعات، ساعتها نشستم
تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم
زینبی دیدم چه زینب؟ کاش مدّاحش بمیرد!
من ز آه آتشینش، پای تا سر در گرفتم...
ناگه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان
سر به راه دوست دادم، زندگی از سر گرفتم...