ای بستۀ تن! تدارک رفتن کن تاریک نمان، چشم و دلی روشن کن عریانی محشر است در پیش، رفیق! احرام نبستی، کفنی بر تن کن باری بکش از سفرۀ جان، دست، بمیر! تا مرگ خودش را نرساندهست، بمیر تا تلقین تو را نخواندهست بفهم تا فاتحۀ تو را نخواندهست بمیر