شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

احسان بهاران

عارفانى که از این رشته، سَرى یافته‌‏اند
بى‏‌خبر گشته ز خود تا خبرى یافته‌‏اند

سال‌ها مرکز پرگار حوادث شده‏‌اند
تا از این دایره‏‌ها پا و سرى یافته‌‏اند...

بار برداشته‌‏اند از دل مردم، عُمرى‏
تا ز احسان بهاران ثمرى یافته‌‏اند

سال‏‌ها غوطه چو شب، در دل ظلمت زده‌‏اند
تا ز چاک جگر خود سحرى یافته‌‏اند

بسته‌‏اند از دو جهان چشم هوس، چون یعقوب‏
تا ز پیراهن یوسف نظرى یافته‌اند...

همچو پروانه در این بزم، ز سوز دل خویش‏
بارها سوخته، تا بال و پرى یافته‌‏اند...

«صائب» از گریۀ مستانه مکن قطع نظر
که زِ هر قطرۀ اشکى گهرى یافته‏‌اند