السلام ای وارث نوح و خلیل!
ای جلال و جلوۀ رب جلیل!
ای درون سینهات قلب سلیم
وارث عیسی و موسای کلیم
ای شمیم بوستان فاطمه
ای ولایت، شرط توحید همه
ای دلیل روشن صبح اَلَست
با طلوع تو طلسم شب شکست
ای ولیاللهِ اولی بر نفوس
ای مسافر از مدینه سوی طوس!
لحظهای کردی در آن وادی درنگ
خاک نیشابور شد فیروزهرنگ
ای تولاّیت سعادتآفرین
ای رواقت منظر عرش برین
بس که در عشق الهی گم شدی
کعبۀ جان، قبلۀ هفتم شدی
ای صفای روح، آب و خاک تو
عرش، یعنی آستان پاک تو
آستانت بوسهگاه فرشیان
فرش ایوانت، نگاه عرشیان
عرش را اینجا به زیر آوردهاند
دلپسند و دلپذیر آوردهاند..
این سخن افکنده در اینجا طنین
«اُدُخلوها بِسَلامٍ آمنین»
ای حریمت را ملائک در طواف
جبرئیل اینجا بُوَد در اعتکاف..
با تو رونق بیشتر دارد بهشت
هشت باب و هشت در دارد بهشت
::
ای تجلای صریح آفتاب
ای ضریح تو ضریح آفتاب
آفتاب اینجا به عزم خاکبوس
از تو رخصت خواهد ای شمسالشّموس
ای تمام اختران دلبستهات
چلچراغ آسمان گلدستهات..
ای پرستوها همه پروانهات
آب زمزم، آب سقاخانهات
ای دل و جان از ازل در رهن تو
آفتاب آیینهدار صحن تو
صحنۀ بشکوه شور و عشق ناب
صحن «آزادی» و صحن «انقلاب»
دل که سرگردان در «ایوان طلا»ست
یک زیارتنامهاش «قالوا بلی»ست
ای حریم قدس تو «دارالسّرور»
ذکر «دارالذکر» تو آیات نور
شب همه شب میشود با یک نگاه
شمع «دارالزهد» تو قندیل ماه
جام «دارالرَّحمه» از رحمت پر است
چون صدف دامان او غرق دُر است
سبزپوشان فلک بستند صف
زیر طاق روشن «دارالشّرف»
دیدۀ گردون به دست فیض توست
چشم «دارالفیض» مست فیض توست
چون حَجَر دارد ثواب استلام
بوسه بر خاکِ درِ «دارالسلام»
ای رواق دیده و دل جای تو
بوسهگاه عرش پایین پای تو..
::
پشت سر، فوج ملائک در نماز
پیش رویت مشرق راز و نیاز
یافت از خاک رَهَت فَرّ و شکوه
این بهشت باصفا بین دو کوه..
ای مقام امن جانان «بست» تو
ای کلید قفلها در دست تو
گر چه محو «لَیسَ اِلاّ هو» شدی
گاهگاهی ضامن آهو شدی
من چه گویم با تو ای خیر کثیر؟
در کمند آرزوهایم اسیر
آهوی سرگشتۀ این بیشهام
صیدِ دامِ نفسِ کافرپیشهام
نفس نافرمان عذابم میدهد
شعلهآسا پیچ و تابم میدهد
ای تو را آهوی دل، سر در کمند
مستمندم، مستمندم، مستمند
اینک ای دست خدا! دستم بگیر
«تا نیفتادم ز پا، دستم بگیر»
ای دعا در پیشگاهت مستجاب
شد گناهان، بین ما و تو حجاب..
ای ولایت، معرفتآموزِ دل
این من و این اشکِ چشم و سوز دل..
چون هُما اینجا گشوده بالها
جلوۀ «قبرٌ بِطوسٍّ یا لها»...