با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست..
زل میزنم به آینه گاهی به جای من
تصویر توست در دل آیینه، گاه نیست
صدبار از خودم به تو برگشتهام، بگو
این توبههای بیاثر من گناه نیست؟
آه ای خدایِ یوسفِ در چاه ماندهها
یک کاروان تشنه در این کورهراه نیست؟
با اشک میرسم به تو یا راحم البکاء
جز گریه در میان بساطم سلاح نیست!
در گفتگوی عاشق و معشوق شیوهای،
شیرینتر از زبان زلال نگاه نیست