نگین ری

از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشت
با دوستان فاطمه، لطف عمیم داشت

خواندند اهل معرفت او را «نگین ری»
با آن‌که نام و شهرت «عبدالعظیم» داشت

از شهربند رنج و غم، آزاد می‌شود
هر کس که پاس بندگی آن حریم داشت

این یاس گلشن «حسن»، این عاشق «حسین»
با مهر و عشق و عاطفه عهدی قدیم داشت

گل‌واژۀ حدیث از آ‌ن لعل جان‌فزا
عطر بهار وحی و صفای نسیم داشت

از محضر سه حجّت معصوم فیض برد
یعنی که ره به چشمۀ فوز عظیم داشت

مثل کبوتران حرم‌خانۀ «رضا»
روحی در آستان ولایت مقیم داشت

شاگرد پاک‌باختۀ مکتب «جواد»
دستی پر از کرامت و طبعی کریم داشت

از پرتو هدایت «هادی» اهل بیت
راهی به آستان خدای رحیم داشت

ایمان خویش را به امامش ارائه کرد
با آن‌که جان روشن و قلب سلیم داشت...

طور تجلّی سه امام هُمام را
او درک کرده بود و مقام کلیم داشت

شب تا به صبح شعر «شفق» را مرور کرد
مرغ سحر که زمزمۀ «یا کریم» داشت