شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

کجاست خانۀ من؟

دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من

پس از تو جمع نکردیم جانماز تو را
اتاق تو شده حالا نمازخانۀ من

هنوز مثل همیشه دلم که می‌گیرد
تویی مخاطب غم‌های دخترانۀ من

بغل گرفته‌ام عکس تو را و می‌افتد
به روی صورت تو اشک دانه دانۀ من

دلم برای تو تنگ است بهترین بابا
کجاست آغوشت؟ ها؟ کجاست خانۀ من؟

چقدر کار بزرگی‌ست دخترت بودن
چقدر بار بزرگی‌ست روی شانۀ من