به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید