نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده