ای در دلِ تو زلال ایمان جاری
ای زخمِ زمانه بر وجودت کاری
دانشطلبی که نور ایمان دارد
جویای فضیلت است تا جان دارد
چشمی از غم ستاره باران دارد
دلسوختهای که داغ یاران دارد
ای موجِ امید، راهی ساحل تو
ای مهر و وفا عجین در آب و گل تو
ای ذرۀ کوچکِ مدار هستی
ای آنکه به رحمت خدا دل بستی
هنگام دعا قلب حزین داشته باش
یعنی که دلی خدایبین داشته باش
از کوثر معرفت غزلنوشی کن
تا قافلۀ کمال همدوشی کن
هر کس که ز دنیا طلبی دور شود
بیگانه ز تزویر و زر و زور شود
جانا به خدای کعبه رو باید کرد
با او همه وقت گفتگو باید کرد
هر چند دعای عاشقان پر دارد
زیباییِ پرواز کبوتر دارد
جامی بزن از می طَهور صلوات
فیضی ببر از فیض حضور صلوت
از لطف نسیم، گل شود گلگونتر
زیباتر و دلرباتر و موزونتر
پیغمبر ما که منجی انسانهاست
این گفتۀ او امید بخشِ جانهاست
ایمان قدحی زلال از جام علیست
بر شانۀ آسمان رد گام علیست
از مرکب سرکش، تو سواری مَطَلب
یعنی: ز هوایِ نفس، یاری مطلب
در مِهر پیامبر حیات است حیات
در نور هدایتش نجات است نجات
پیغمبر اعظم که به عصمت طاق است
در خُلق عظیم شهرۀ آفاق است
تا دل به سپاس میسپاری ای دوست
از نعمت و ناز، بهره داری ای دوست
جانا! به فروتنی، گر ایمان داری
یا میل به رفتار کریمان داری
از چشمۀ نور، ساغری پُر مِیْ کن
تجلیلِ بهار عمر، قبل از دِی کن