از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
میگریزم به هوایی که پر از زیستن است
رو به زیبایی او چشم تماشاست بلند
سمت بخشندگیاش دست تمناست بلند
سالها شهر در اعماق سیاهی سخت است
روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد