هر نسیمی خسته از کویت خبر میآورد
چشم تر میآورد، خونِ جگر میآورد
نه فقط سرو، در این باغِ تناور دیده
لالهها دیده ولیکن همه پرپر دیده
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار