تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
گوش بسپار که از مرگ خبر میآید
خبر از مرگ چنین تازه و تر میآید
با هیچکس در زندگی جز درد همپا نیستم
بیدرد تنها میشوم، با درد تنها نیستم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت