با هیچکس در زندگی جز درد همپا نیستم
بیدرد تنها میشوم، با درد تنها نیستم
با درد صحبت میکنم، با درد از داغ خودم
همشهریان! همسایگان! من با شماها نیستم
اینجا و آنجا، هرکجا، از چشم من افتاده است
درگیر اینجا نیستم، پابند آنجا نیستم
نه دشمنی نه دوستی، از هر دو شیوه خستهام
اهلِ مروت نیستم، اهلِ مدارا نیستم...
این زرق و برق رهگذار این جلوهها مال شما
دنیا نمیآید به من، من اهلِ دنیا نیستم
پایین و بالا سهم من از خاک قبری کوچک است
آنهم نباشد گو مباش، یا هستم و یا نیستم
::
امروز قدرم را بدان، امروز حالم را بپرس
دیر است فردا همنفس! دیر است، فردا نیستم