شعر در خلوت شاعرانۀ شاعر متولد میشود و آیینۀ درون شاعر است. شعر هیأت نیز از این دایره خارج نیست، جز اینکه شاعر هیأت معمولاً تعامل مستمری با مداح یا کسی که قرار است شعر را اجرا کند، دارد. ذائقه و خواستهها و ملاحظات مداح ناخودآگاه در شعر شاعر هیأت تأثیر میگذارد و چه بسا در خلوت شاعر نیز همواره مداح پیش چشم او حاضر باشد.
این تعامل اگر از یک چهارچوب تعریف شده و منطقی پیروی کند، میتواند هم به ارتقای شعر و هم به ارتقای مداحی و هم به ارتقای هیأت بیانجامد؛ اما معمولاً این اتفاق به عکس میافتد. گاهی مداح ملاحظاتی را به شاعر تحمیل میکند که پرداختن به آن وظیفۀ شعر نیست بلکه وظیفۀ خود مداح است. از نظر بسیاری از شعرای هیأت، شعر خوب شعری است که فلان مداح خوب آن را بپسندد؛ حال آنکه مداحی و شاعری دو هنر جداگانه هستند و یک مداح خوب الزاماً نمیتواند شعرشناس خوبی باشد و نظر مثبت یا منفی او دربارۀ شعر الزاماً درست نیست.
شاعر هیأت باید بداند که دربارۀ شعر او باید ابتدا یک شاعر اظهار نظر کند. مداح میتواند بخشی از شعر را که مناسب میداند بخواند و بخشی را نخواند اما نمیتواند شاعر را وادار به تغییر در شعر کند.
مداح و شاعر باید بدانند که شعر و قول فلان مداح سند تاریخی نیست و هر یک از این دو باید مطالعات تاریخی داشته باشند. بسیار پیش آمده که از مداحی پرسیده میشود فلان روضۀ تو چه سندی دارد و جواب میدهد سندش فلان شعر است و از شاعر میپرسند سند شعر تو چیست میگوید حرف فلان روضهخوان....
برای یک شاعر اهلبیت زیبا نیست که به شاعر فلان مداح معروف باشد. مداح هم نباید شاعر را به انحصار خود درآورد و این تفکر که برای هر جلسه باید چندین شعر و سبک و نوحۀ مختص به همان جلسه تولید شود، بسیار قابل نقد است. این تفکر منجر به تولید حجم انبوهی شعر یکبار مصرف شده است و شاعر که میداند هر هفته موظف است شعر جدیدی تولید کند، برای تولید یک اثر محکم و ماندگار به خود زحمت نمیدهد.
برگرفته از: سایت آیات غمزه