شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

نورٌ عَلی نُور

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینه‌ای، آیینه‌ای سر تا به پا نور

آیینه‌ای و خلق حیران صفاتت
تابیده بر جان تو از ذات خدا نور

چشمی که توفیق تماشای تو را داشت
جسم تو را جان دیده و جان تو را نور

در حلقۀ عشاق تو ای صبح صادق!
بر هر لبی گل کرده «یا قدوس»! «یا نور»!

قرآن وصفت سوره سوره باشکوه است
«فرقان»،«نبا»،«یوسف»،«قیامت»،«هل اتی»،«نور»

از کعبه تا مسجد مسیر روشن توست
از آسمان تا آسمان، از نور تا نور

خورشیدی و بر شانۀ خورشید رفتی
فریاد می‌زد آسمان: «نورٌ عَلی نُور»

تو بوتراب و همسر تو مادر آب
اصل شما، وصل شما، نسل شما نور

پایان کار دشمنان توست با نار
آغاز راه دوستان توست با نور

در مدح تو چشم غزل روشن! که دیده‌ست
وصف تو را از ابتدا تا انتها نور