ما نباید گمان بریم اگر یک چیزی خوب است، حتماً زیادش خوبتر خواهد بود. در بسیاری از امور ذوقی، این حدّ وسط است که خوب است و نه کرانهها. همانگونه که گوش انسان موجهایی با بسامدهایی خاص را تشخیص میدهد، ذهن او نیز در برابر میزان خاصی از نوآوری و خلّاقیت حساسیت خوبی نشان میدهد. اگر میبینیم که شعرِ فاقد نوآوری، ما را هیچ جذب نمیکند، بدین معنی نیست که شعر سراسر نوآوری ما را بسیار جذب خواهد کرد.
خمپارهاندازی که کاملاً افقی نصب شده باشد، هیچ کارآیی ندارد. به تدریج که زاویه را بیشتر میکنیم، امکان پرتاب و برد آن بیشتر میشود. ولی وقتی خمپارهانداز را در زاویۀ نود درجه (قائمه) گذاشتیم، دیگر خمپاره روی سر خودمان فرود میآید. پس زاویۀ مطلوب همیشه بیشترین زاویه نیست.
این یک اصل کلّی است که هر نوآوری در شعر، باید یا به زیبایی سخن کمک کند یا به رسانایی آن. در این میان بعضی شاعران فاقد استعدادی ویژه برای ایجاد تمایز از راههای معمول و معقولاند، چون متفاوت شدن توام با حفظ تعادل و جامعیت شعر، قدری دشوار است و نیاز به استعدادی دارد که در همه یافت نمیشود. چنین است که آنان به طور افراطی به بعضی هنرمندیهای نه چندان ارزشمند روی میآورند؛ یعنی هنجارشکنیهایی میکنند بیسبب و بیهدف. اگر هم هدفی در کار است، همان صرف هنجارشکنی است.
پدیدآورنده
منبع