پیروی شیرازی

حسین‌علی رکن‌منظر متخلّص به «پیروی» سال ۱۲۹۲ در شیراز متولد شد. او گرچه به مکتب نرفت، امّا به برکت طبع خودجوش و هوش سرشاری که داشت، خواندن و نوشتن را آموخت و به سرودن پرداخت. پیروی که در کارگاه مبل‌سازی اشتغال داشت، در ۱۸ سالگی کارگاه چوب‌بری تأسیس کرد و تا پایان عمر در آن فعالیت کرد. خانه وی که از خانه‌های تاریخی شیراز است، کارگاه نجاری وی بوده است. او خرداد ۱۳۷۸ به دیار باقی شتافت. «گلبانگ خون»، «محراب عشق» و «گلبانگ خرابات» دربردارنده اشعار او است.

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

پیروی شیرازی

پیروی شیرازی

امیر مُلک شهامت

ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت

امام حسین علیه‌السلام

از سنگ ناله خیزد

غزل

فداها ابوها

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

سیدمحمدجواد شرافت

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

محمدمهدی سیار

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

مهدی جهاندار

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

میلاد عرفان‌پور

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم

میلاد عرفان‌پور

ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده...

نظامی گنجوی

مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد

مرتضی امیری‌اسفندقه

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت!
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

حافظ شیرازی

روی تو برده رونق ماه تمام را
مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را

سیدمحمدجواد شرافت

ای نام تو بهترین سرآغاز
بی‌نام تو نامه کی کنم باز؟

نظامی گنجوی

پیروی شیرازی

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم

ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده...

مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد خدا که در حرم امن خویش راهت داد

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت! که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

روی تو برده رونق ماه تمام را مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را

ای نام تو بهترین سرآغاز بی‌نام تو نامه کی کنم باز؟

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم

ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده...

مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت!
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

روی تو برده رونق ماه تمام را
مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را

ای نام تو بهترین سرآغاز
بی‌نام تو نامه کی کنم باز؟