شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

داشتن سر عجب است!

عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!...

تيغ بارد اگر آنجا كه بود جلوۀ دوست
تن ندادن ز وفا در دم خنجر عجب است‏

تشنه‌لب، جان به لب آب سپردن سهل است
تشنۀ وصل كند ياد ز كوثر عجب است‏

تنِ بى‌سر عجبى نيست گر افتد روى خاک
سرِ سرباز ره عشق به پيكر عجب است‏