شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

آفتاب حرا

دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد
به دوستان خدا نعمتش مبارک باد
نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد
محمد آمده و بعثتش مبارک باد

که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را
که هجرتش برکت بود حق‌پرستی را
 
سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد
فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد
ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد
سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد

امین مکه رهایی ز مستی‌اش بدهد
نوید مذهب یکتاپرستی‌اش بدهد...
 
بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه
رسیده است و به راز پیمبری آگاه
دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه
به این ندا که محمد! تویی رسول الله

بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد
امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد
 
نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت
برای خسته‌دلان مژده رهایی داشت
به درد مردم محروم آشنایی داشت
که در جهان عرب این همه فدایی داشت

خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت
به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت
 
خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند
به روی عالم، درهای علم باز کند
کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند
مسیح پشت سر مهدی‌اش نماز کند

نظر ز آمدن انبیاء والا اوست
بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست
 
کسی که عالم ایجاد بی‌قرارش بود
جوامع بشریت در انتظارش بود
رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود
چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود

محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود
کتاب او در حکمت به روی خلق گشود
 
کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش
که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش
کجاست منطق بوذر علیه عثمانش
که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش

اگر به راه بزرگان دین برآمده‌ایم
به کاخ‌های مجلل چرا در آمده‌ایم
 
مدینه از تو به بیت‌الحرام می‌نازد
حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد
خدا ز بندگی‌ات بر اَنام می‌نازد
عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد

ولی دریغ که این افتخار پوشالی‌ست
تمام دعوی اهل حجاز تُو خالی‌ست
 
از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند
گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند
به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند
بعید نیست به بیت الحرام حمله کند

خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان
مدافعان حرم می‌دهند پاسخشان
 
مدافعان حرم باور علی دارند
به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند‌
جهاد نامه‌ای از دختر علی دارند
امید مرحمت از همسر علی دارند

قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند
مدافعان حرم زینبی‌تر از همه‌اند