شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

آنچه نباید...

بغض‌ها راه نفس‌های مرا سد شده‌اند
لحظه‌ها بی‌تو پریشانی ممتد شده‌اند...

دست بر دست نهادند گروهی امروز
و به یک سبحه و سجّاده مقیّد شده‌اند

از روی خون شهیدان به خون خفتۀ عشق
عده‌ای گرچه حرام است، ولی رد شده‌اند

فکر کردند که با جشن چراغانی تو
شیعه و راهرو آل محمد شده‌اند...

روزها سخت به ما می‌گذرد، می‌بینی
دوستان تو اسیر غم بی‌حد شده‌اند

کار از کار گذشته‌ست، مکن شکوه، «خروش»!
عده‌ای مرتکب آنچه نباید، شده‌اند