از آخر مجلس...

از آخر مجلس...

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آن‌ها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

میلاد عرفان‌پور

شهدا

رباعی

از آخر مجلس

مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)

دیدار شاعران با رهبر انقلاب ۹۷/۳/۹

بخوان دعای فرج

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

مهدی جهاندار

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

میثم داودی

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

امام خامنه‌ای

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

نغمه مستشارنظامی

به دنیا می‌رسی اما دریغا این رسیدن نیست
کمی آرام‌تر! اینجا امید آرمیدن نیست

میلاد عرفان‌پور

مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم

سیدحبیب نظاری

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

فروغی بسطامی

این روزها میان شهیدان چه همهمه‌ست
این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمه‌ست

مهدی جهاندار

زآن یار دل‌نوازم شُکری‌ست با شکایت
گر نکته‌دان عشقی، بشنو تو این حکایت

حافظ شیرازی

دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم

سیدحمیدرضا برقعی

از آخر مجلس...

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

به دنیا می‌رسی اما دریغا این رسیدن نیست کمی آرام‌تر! اینجا امید آرمیدن نیست

مرا بنویس باران، تا ببارم یکی از داغداران... تا ببارم

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

این روزها میان شهیدان چه همهمه‌ست این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمه‌ست

زآن یار دل‌نوازم شُکری‌ست با شکایت گر نکته‌دان عشقی، بشنو تو این حکایت

دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان

پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

به دنیا می‌رسی اما دریغا این رسیدن نیست
کمی آرام‌تر! اینجا امید آرمیدن نیست

مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

این روزها میان شهیدان چه همهمه‌ست
این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمه‌ست

زآن یار دل‌نوازم شُکری‌ست با شکایت
گر نکته‌دان عشقی، بشنو تو این حکایت

دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم