شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

از دوشنبه تا جمعه

کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
بوی باران و بوی دلتنگی
باز بوی فراق آورده!

دست‌های ستم شود کوتاه
که چنین از مدینه با اکراه
ماه را همدم غریبی و آه
سوی خاک عراق آورده

ماه کی پشت ابرها مانده؟
هر کجا بوده نور افشانده
بس‌که دشمن شده‌ست درمانده
ماه را در مُحاق آورده

دید دیگر حریف نورش نیست
عاقبت زهر کینه‌اش را ریخت
خنجر از پشت می‌زند این‌بار
خنجری که نفاق آورده

باز خاک عزا شده این خاک
آسمان‌ها همه گریبان‌چاک
غم جانسوز و داغ جانکاهش
چه بر این نُه رواق آورده؟

یک دوشنبه مدینۀ غم‌ها...
یک دوشنبه غروب سامرا...
هر دوشنبه که می‌رسد از راه
باز یک اتفاق آورده

گردش این زمانه دل‌ها را
می‌برد از دوشنبه تا جمعه
روزهایی که با خودش حسرت
با خودش اشتیاق آورده!

حاجت سامرا روا گردد
باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد
می‌رسد آفتاب و می‌بینیم
صبح‌دم را به باغ آورده