امتحان کردند مرد امتحان پسداده را
مرد بیهمتای موشکهای فوقالعاده را
امتحان کردند بعد از جان به نرخ آبرو
آن که در موج بلا «قالُوا بَلىٰ» سرداده را
یک جهان با چشم خود دیدند در چشمان او
فرقهای بین آقازاده و آزاده را
فرصتی شد ناکسان پیراهن عثمان کنند
این هواپیمای از روی خطا افتاده را
فتنه دارد برگهای تازهای رو میکند
فتنه دارد میفریبد مردمان ساده را
فتنه شرعی، فتنه عرفی، فتنه قانونی شده
آب دارد میکشد هر روز این سجاده را
وای از آن روزی که دست فتنهگرها رو شود
کو گریز از تیغ، گردنهای در قلاده را؟
ما همه سردار حاجیزادهایم از این به بعد
گیرم از میدان به در کردید حاجیزاده را
دارد از آن سوی این غوغا سواری میرسد
چشم واکن تا ببینی گرد و خاک جاده را