شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اولین بانو

ای که جا در دل و در جان پیمبر داری!
رتبه از مریم قدّیس فراتر داری

چشم خورشیدِ رسالت به تو روشن که چه‌قدر
جلوه در آینه چون ماه منّور داری

سر‌ سپردی به غبار قدم پیغمبر
که خبر داشت، که آن روز، چه در سر‌ داری؟

چشم پوشیده‌ای از هستی خود در این راه
بس که ایمان به امین بودن رهبر داری

تا مگر مکتب توحید شود عالم‌گیر
عهد کردی که دل از مال جهان برداری

اولین بانوی پیوسته به اسلام تویی
که به آیین خدا این همه باور داری

شاهد همت تو «شِعبِ ابی‌طالب» بود
که عجب دست و دلی عاطفه‌پرور داری

همۀ سعی تو این بود که در طول زمان
بارِ اندوه و غم از دوش نبی برداری

گر که تنها بگذارند تو را مردم شهر
اُنس با آسیه و مریم و هاجر داری

می‌رسد وحی الهی به مبارک بادت
ای که در دامن خود «سورۀ کوثر» داری

ای خدیجه! به خدا هدیۀ زیبای خداست
این سعادت که تو «صدیقۀ اطهر» داری

آری از موهبتِ همسری یاسین است
این که در گلشن خود یاس معطر داری

در جهان هیچ زنی منزلت، این قدر نداشت
که تو از برکت زهرای مطّهر داری

ای که ذُریّۀ زهرا همه فرزند تواند
یازده آینۀ نور برابر داری

شب معراج برای تو سلام آوردند
بال بگشای که تا اوج خدا پر داری..