شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ای اهل حرم!

این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است
این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است

این ماه مدینه‌ست که بر هودجی از نور
می‌آید و این خطه پر از شادی و شور است

گل می‌دمد از شش‌جهت جادۀ ساوه
این دشت سراسر همه وجد است و سرور است

تسبیح‌کنان است در این بادیه، هر سنگ
صحرا همه در جاذبۀ فیضِ حضور است

آواز صبوحی زده باران سحرگاه
هر لالۀ این باغ یکی جام طهور است

چاووش! صلایی بزن آهنگ پگاه است
ای قافله! بشتاب که قم چشم به راه است


چون از سفر آن محمل مأنوس برآید
بس لالۀ خوش‌رنگ به پابوس برآید

بر ساحت سجادۀ او جلوه به جلوه
«سُبّوح» گل افشاند و «قُدّوس» برآید

در مجلس فیضش چه اشارات لطیفی
از عالَم معقول به محسوس برآید

این ماه درخشنده چه ماهی‌ست که هر صبح
خورشید پی دیدنش از طوس برآید

آیینه در آیینه از ایوان بلندش
صد باغ پر از جلوۀ طاووس برآید

این روضه، سرای کرم ماست، بیایید
ای اهل حرم! این حرم ماست، بیایید


درهای بهشت از ملکوت تو گشوده‌ست
صد دسته‌گل از دست قنوت تو گشوده‌ست

در حلقۀ نورانی گل‌های سحرخیز
سجادۀ تسبیح سکوت تو گشوده‌ست

گلدستۀ نور تو گواه است که تا عرش
ایوان جلال و جبروت تو گشوده‌ست

در فصل دعا، دست نیاز گل مریم
بر خان کریمانۀ قوت تو گشوده‌ست

هر آیه‌ای از سورۀ نورانی کوثر
فصلی به مقامات ثبوت تو گشوده‌ست

این آینه تصویر به تصویر شکفته‌ست
تصویر تو در آیۀ تطهیر شکفته‌ست