شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ای صاعقه!

شعله باش اما چنین بر آشیان خود مزن
دود کن خود را ولی در دودمان خود مزن

از گلوی دشمنانت تیغ اگر برداشتی
لااقل آن را به قلب دوستان خود مزن

رحم کن ای صاعقه! گیرم زمین را سوختی
رحم کن، سیلی به گوش آسمان خود مزن

در بیابان کی بدون ما به منزل می‌رسی؟
راهزن هستی اگر، از کاروان خود مزن

عزت ما را به نانی پیش از این‌ها داده‌ای
بعد از این دیگر دم از نام و نشان خود مزن

جنگِ بُرده با رشادت‌های تو مغلوبه شد
عارمان از توست، حرف از آرمان خود مزن