شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

بعد مدت‌ها...

سکه‌ها ایمانشان را برد، بیعت‌ها شکست
یک به یک سردارها رفتند قیمت‌ها شکست

دست بدعت جانماز از زیر پای او ربود
قبح غارت ریخت، از آن روز حرمت‌ها شکست

خنجر مأموم بر پای امامش زخم زد
قامت دین را نماز بی‌بصیرت‌ها شکست

دشمنان زخمش زدند و دوستان زخم زبان
آه، نه آیینه را سنگ ملامت‌ها شکست

زهر جعده تلخ‌تر از صلح تحمیلی نبود
زهر را نوشید و بغضش بعد مدت‌ها شکست